با آنکه دشوار است ،می بندم زبان را
خاموش میدارم دل آتشفشان را
دیگرنخواهم گفت-باشد،روی چشمم-
این جمله ی برخاسته ازعمق جان را
حاجت به گفتن نیست ،وقتی می توان دید
گلزار حساسات و باغ ارغوان را
بستم دهان ،هرچند ازچشمم تراود
این:((دوستت دارد دلم...))های نهان را
جان و تنت سرسبز تا ماند،حسد دور...
با آنکه دشوار است ،می بندم زبان را
مهدی زکی زاده
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
نویسنده : علیرضا بابایی